نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

نامه 94 (اسباب بازی جدید & این چند روز تعطیلی با شکوفا وشکرانه)

سلام به روی ماه دلبر 2 سال و ده ماهه من که از بس سرم شلوغه این روزا فرصت پیدا نمیکنم هیچی برات بنویسم  اول این که  34 ماهگردت مبارک عسلی خوشکل من      دوم این که  این روزا بسی سرمان شلوغه از روز اربعین تا 5 روز بعدش مادرجون روضه داشت و28 صفرم که مامانی  مثل هر سال شله زرد داشت خلاصه این که خیلی فرصت  نداشتم تا برات بخوام بنویسم فقط بگم که خیلی شیطون بلا  وشیرین زبون شدی کسی جرات نمیکنه چیزی بگه از بس که جواب اماده توی استینت داری همش مجبوریم  قبل از هر حرف زدنی کلی راجع به اون فکر کنیم وحرفهای احتمالی بعد ازاون رو پیدا کنیم خلاصه این که به لطف حضور سبز وزبون درازتون ما برا...
17 دی 1392

نامه 93 (یلدا 92)

 پسر زیبای زمستانی من... پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری ♥    اینم یه عکس از ونداد در یلدای 91   پ.ن - نمیدونم چرا هیچ وقت قسمت نمیشه از شب یلدا عکس بندازم به همین دلیل مجبورم عکس پارسال رو بزارم که اونم من نگرفتم عمه مریم ازت گرفته   ...
15 دی 1392

نامه 92 (اگه تو نخندی:(

حال این روزام اصلا تعریفی نیست یه ده روزی هست که درگیر مریضی هستیم تا چند روز پیش تو بودی بعد نوبت من شد والان هم بابا سخت مریضه.  میخواستم از همین جا ازتون تشکر کنم ای ویروس جان که لطف کردی وتشریف اوردی خونمون و یه ده روزی رو میزبان شما بودیم و یه چند تا امپول سه نفری به لطف قدوم شما نوش جون کردیم وبه گرمی ازتون پذیرایی کردیم ولی لطف کن تشریف ببر دیگه مهمون نوازی بسه بابا برو خونتون  از جمعه دوهفته پیش که داشتی با عمو ابولفضل بازی میکردید وحسابی کشتی میگرفتید یه دفعه دیدم عمو اوردت با لبا ولپای قرمز وگفت: بهاره نمیدونم چرا ونداد یه دفعه این قدر داغ شد وقتی دست زدم به بدنت از حرارت بدنت شوکه شدم اون قدر که علی رضای بیچار...
15 دی 1392
1